"رازهای انگلیسی" در سلسله جنگهای داخلی افغانستان
سالروز :مبارزه با استعمار انگلیس" _ جمعی از دانشگاهیان و خبرنگاران افغانستان _ ۱۳۹۷
بسمالله الرحمن الرحیم
یکی از حضار (افغانی): مشارکت با مجموعهای از کارشناسان و متخصصین در عرصههای صلح و امنیت و هم در عرصه رسانه و حکومتداری، تحقیقات و مطالعات و فعالیتهایی داشتهایم. مقدمتاً عرض کردم که هم یک مجموعهای از کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی در این زمینه انجام میشود هم در زمینه ظرفیتسازیها کارهایی صورت میگیرد و در همین راستا هم چند پروژه تحقیقاتی صورت گرفته و انجام شده و هم مجموعهای از کنفرانسها و جلوههایی از همبستگی در مناطق مختلف در افغانستان برگزار شده است. اعضا و اعضای هیئت مدیره آن متشکل از کسانی است که در اقوام و مذاهب مختلف تشکیل شدند و یک نهاد ویژه هستند. و در جمع ما به همین صورت مجموعه دوستانی که تشریف دارند اعم از مذاهب و ادیان مختلف هستند و بنا بر همین هست که در این عرصهها انشاءالله کارهای خوبی صورت بگیرد و کارها و مطالعاتی که صورت گرفته، تقریباً میتوانیم بگوییم کارهای کمنظیر و بیسابقه بوده، سال گذشته کنفرانس بینالمللی درباره مبارزه افراطگر در کابل انجام شد که هند و پاکستان و افغانستان بود که حدود 700 نفر شرکت داشتند که بحث و تبادل نظرهای خوبی در این عرصهها صورت گرفت. در عرصه ... ما هم کارهای آموزشی و برنامه ظرفیتسازی داریم و هم کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی. امروز خدمت شما رسیدیم که از نظر شما و تجارب شما استفاده کنیم و نقطه نظرات و دیدگاههای مختلفی که هست استفاده کنیم و اگر دوستان نقطه نظری دارند بفرمایند.
استاد رحیمپور: سلام عرض میکنم خدمت برادران و خواهران عزیزم. اولاً که از یک جهت باید خوشآمد گفت از یک جهت نه. از این جهت نه که اینجا سرزمین خود شماست ایرانی و افغانستانی را دوتا ملت نمیشود حساب کرد نه به لحاظ زبان، نه دین، نه جغرافیا و نه تاریخ. اینجا همانقدر که شما میهمان هستید میزبان هستید چنان که وقتی ما افغانستان بیاییم خودمان را میهمان حساب نمیکنیم. من چند سال پیش کابل آمدم هیچ وقت احساس نکردم که وارد یک کشور دیگری شدم احساس کردم وارد سرزمینی شدیم که مردم خود ما هستند فرهنگ ما. خانه خودتان است. از این نظر که منت سر ما گذاشتید و اینجا تشریف آوردید صمیمانه تشکر میکنم. من نمیدانم چرا با این که ما اینقدر به هم نزدیکیم اینقدر از هم دور هستیم و این واقعاً فاجعه است. یعنی من همان سفر اولی که آمدم توفیق داشتم به کابل آمدم چند سال پیش بود یادم نیست نمیدانم از شما دوستان کسی آنجا در آن جلسات بود. با دوستان جلساتی داشتیم و با دانشجویان. آن موقعها شما نبودید در فضای فعالیت. 7- 8 سال پیش بود. من آنجا این را عرض کردم که ما شاید هیچ کشوری و یا دولت ملتی، البته امروز به عنوان دو کشور و دو ملت حساب میشوند چون در صد – دویست سال پیش ما دو ملت نبودیم ولی هیچ دو ملتی با مقیاسهای امروزی نیستند که اینقدر به هم نزدیک باشند به نظرم فقط ما و شما هستیم که به خط فارسی مینویسیم حتی تاجیکها فارسی صحبت میکنند ولی نمیتوانند بخوانند و بنویسند چون کمونیستها روسها خط آنها را عوض کردند. تا رابطهشان را با تاریخشان قطع کنند همان کاری که انگلیسها و غربیها در ترکیه کردند و همین کار را در ایران و افغانستان هم میخواستند بکنند در این جهت فقط موفق نبودند گرچه توانستند بر ما مسلط شوند بر ما و این درگیریهای قومی و مذهبی، همه چیز را ایجاد کنند اما آن چیزی که باعث تأسف این است که با این که وجود این رسانهها برقرار شده و امروز خیلی جغرافیا نقشی در ارتباطات ندارد باز هم ما با هم فاصله داریم باز اخبار افغانستان از طریق رسانههای غربی به گوش ما میرسد، اخبار ایران هم از طریق آنها به گوش مردم افغانستان میرسد و این خیلی چیز عجیبی است . این مشکل را ما با عراق هم داریم، کشوری بغل گوش ماست سرنوشت ما اینقدر مشترک، در عراق علیه ایران رسانههای غرب فعالیت میکنند به مردم عراق میگویند تمام پول و امکاناتتان را ایرانیها خوردند و بردند همان رسانهها در ایران به افکار عمومی ایران میگویند هرچه پول و امکانات داشتید به عراق و سوریه بردند، خوردند و بردند.آن وقت افکار عمومی ما و عراق، افکار عمومی ما و افغانستان باید از طریق این رسانهها باشد. خب این اولین مسئله است که موجب تأسف است و ضربات سنگینی خوردیم و باز هم خواهیم خورد تا وقتی که این را علاج نکنیم. آثار علمی و فرهنگی ما با این که اصلاً احتیاج به ترجمه ندارد تنها کشوری که دوتا ملت میتوانند بدون ترجمه با هم حرف بزنند ما و شما هستیم با هیچ کشور دیگری نیست که ما احتیاج به وساطت ترجمه داشته باشیم. سابقه تاریخی و حتی جغرافیایی ما یکی است. هیچ وقت قندهار و هرات جدا از مشهد و تهران و اصفهان نبودند همه اینها یک سرزمین و یک ملت بودند حالا هنوز هم که هنوز است خانوادهای بسیاری داریم که بعضیهایشان در قندهار و هرات هستند و بعضیهایشان در ایران هستند در مشهد و شهرهای دیگر هستند. همین الآن ما موارد متعدد داریم که اینها 150 سال – 100 سال است از هم جدا شدند ولی فامیل هستند شناسنامه آنان افغانستان است و اینها ایران است. اگر کسی این مرزهای اعتباری را نداند اصلاً متوجه نمیشود که در خاک افغانستان است یا در خاک ایران است در مناطق مرزی نمیفهمی کجا ایران و کجا افغانستان است. به لحاظ مذهبی و قومیتی بخش مهمی از همان تنوعی که آنجاست اینجاست.
اولین نکتهای که من میخواستم خدمت دوستان عرض کنم این است که یک مسئولیت ویژهای به عهده شماها در افغانستان و همکارانتان در ایران است که ذهن مشترک، زبان مشترک، درد مشترک، درمان مشترک. اینها با هم شناسانده بشود. اولاً توسط شما شناخته بشود و بعد شناسانده بشود. سرنوشت جنگ و صلح ما هم همیشه با همدیگر یکی بوده است چه آن زمان که با هم یک ملت و یک کشور بودیم چه بعد از آن که انگلیسیها ما را به دو کشور و دو ملت تبدیل کردند. ایران و افغانستان همیشه همزمان جبهه جنگ انگلیسها، روسها چه زمان تزارها و چه بعد، و بعد هم آمریکاییها و بقیه که آمدند بودند. زمان جنگ اول که ایران اشغال شده خب افغانستان هم همینطور اشغال شده.
البته من از دوستان خواستم که اگر نکتهای دارند و میخواهند بگویند و بحث کنند بگویند ولی چیزی نفرمودند لذا من مجبور شدم که یکی دو نکته عرض کنم به عنوان مقدمه و بعد وارد گفتگو بشویم هر نکتهای که دوستان مدنظرشان است.
داشتم عرض میکردم که چه قبل از این که ایران و افغانستان به دست انگلیسیها به لحاظ اعتباری به دو ملت و دو کشور تبدیل شوند و پس از آن ما سرنوشت مشترکی داشتیم و خواهیم داشت. هر وقت این جا جنگ بوده آنجا هم شده، اگر صلحی بوده یا غم و شادیها مشترک بوده است حالا غیر از مسئله مهاجرت که یک نمونه طبیعی است وقتی در افغانستان روسها و کمونیستها آمدند و آن قضایا پیش آمد طبق آمار چیزی حدود 3 میلیون نفر از برادران و خواهران افغانستان وارد جنگ شدند ایرانی که خودش درگیر جنگ بود خودش آواره داشت یعنی چند میلیون آواره از غرب و جنوب کشور از دست صدام آواره شدند این طرف بیایند و علیرم بعضی از مشکلات که طبیعی است در شرایط خاص و فشار و مهاجرت پیش میآید که آنها قابل کتمان نیست و شاید قابل جلوگیری هم نبوده و نیست ولی مجموعاً، لااقل من که مشهدی و خراسانیام هیچ وقت احساس نکردم که افغانستان یک جای دیگر است ما یک جای دیگریم! مشهدیها خودشان را افغانستانی میدانند و افغانستانیها هم خودشان را خراسانی میدانند. این حالت بیگانگی قلباً هیچ وقت نبوده است زمانی که انگلیسها و روسها ایران را تقسیم بر سه کردند منطقه ظاهراً بیطرف را دو قسمت بین خودشان تقسیم کردند همین بلا در افغانستان هم پیش آمد. زمانی که اینجا را اشغال کردند کمی قبل و کمی بعد آنجا اشغال شده است و نکته جالب این است که هم روسها زمان تزارها و انگلیسها، یکی بر هند که انگلستان را ثروتمند کرد یک وقت خود انگلیسیها گفتند فقط طلاهایی که ما از ایالات بنگال هند بردیم بافت شهرسازی و معماری در لندن و منچستر همه را ما تغییر دادیم فقط با طلاهای بنگال هند! که بعد جوانان هندی و پاکستانی و افغانستان بروند آنجا حسرت بکشند که لندن را نگاه! منچستر را نگاه! پاریس را نگاه! بچه انگلستان برای دفاع از هند و نفوذ در منطقه، روسها برای دسترسی به آبهای آزاد، همیشه این منطقه ما و شما همیشه با یک توجیه ما مورد حمله قرار گرفتیم و دیر یا زود گاهی همزمان، گاهی با فاصلههای کوتاه مصیبتهای مشترک بر سر دو ملت آمده است. سیاستهایی که اول انگلیسها بعد بقیه غربیها در ایران اجرا کردند در افغانستان اجرا کردند در ترکیه اجرا کردند چه در حوزه فرهنگ و چه در حوزه تمدن چه در حوزه تلاش برای تغییر لباس، تغییر مذهب، تغییر دین، زبان, همه مثل هم بوده است.
بعد این سؤال طرح میشود که چرا ما با هم کم ارتباط هستیم؟ رفت و آمد بین کابل و قندهار و هرات با تهران و مشهد و اصفهان و تبریز باید مثل رفت و آمد داخل یک کشور باشد بخصوص نخبگان. بخصوص الیت، روزنامهنگاران، مطبوعاتیها و رسانهها که در جهت دادن به افکار عمومی خیلی نقش دارند.
نکته دوم نقش رسانه است چون همه شما به یک معنا رسانه هستید من به نظرم آمد سه تا نکته خدمت رفقا عرض کنم اگر فرصت باشد یکی راجع به ضرورت حساسیت رسانه در ایران و افغانستان در مورد شکافهای قومیتی، یکی هم شکافهای مذهبی که این دوتا افغانستان را نابود کرد و اینها الآن تهدیدهای اصلی متوجه ما هم هست این دوتا جهان عرب را از آستانه بیداری اسلامی و غلبه بر دیکتاتوری توی دامنه مخرب جنگهای مذهبی و قومیتی عراق و سوریه و یمن کشاند و همه را متلاشی و منهدم کرد. الآن هم تنها راهی که جلوی رشد افغانستان گرفته بشود باز همین شکافهای قومی و مذهبی است. یکی این دوتا مورد را خواستم یک نکتهای عرض کنم و نظر دوستان را بشنوم و قبل از آن، اهمیت و رسالت رسانه را، میتوانید با این رسانه یک ملت را نابود کنید میتوانید نهاد خانواده را ظرف سی سال متلاشی کنید. میتواند یک نسل را افسرده و ناامید کنید میتوانید فحشا و فساد را، مثلاً کسی که قبلاً دنبال آن بود میرفت هزینه پرداخت میکرد یک جای خاصی پیدا میکرد حالا بیاورید توی همه خانهها و گوشه همه اتاقها و توی جیب هر کسی! میتوانید با این رسانه یک ملتی آرزو کند که نوکر باشد هرگز آرزوی عزت نکند همیشه آرزوی ذلت کند مثل سگی که وقتی پوزش را روی کفش اربابش میمالد لذت میبرد یک استخوان جلوی آن میاندازند ولو توی سرش هم بزنند ولی خوشش میآید، میتوانید یک ملت را با رسانه و سینما اینطوری کنید! میتوانید یک کاری کنید یک ملت چنان مغرور و متکی به نفس باشد که اجازه ندهد حتی به ضعفهایش توهین کنند ضعفهایش را هم به عناصری بالقوه تبدیل کند برای تبدیل ضعف به قدرت. یک ملت اگر گرسنه باشد ولی سرش بالا باشد و به تعبیر امام(ره) بتواند بگوید ما میتوانیم او مشکلاتش را حل میکند واقعاً میتواند اما اگر یک رسانهها در یک کشور مدام به ملّت تلقین کردند که شما نمیتوانید آنها میتوانند ما نمیتوانیم قطعاً آن ملت نخواهد توانست! ملت افغانستان، امام(ره) در وصیتنامهشان و چندین جا میگوید اگر کسی فقط به ملت افغانستان نگاه کند نسل قبل از شماها که چگونه با دست خالی با یک کف دست نان خشک در ارتفاعات جنگیدند و بزرگترین امپراطوری و ارتش جهان را که ارتش شوروی بود با توکل به خداوند شکست دادند و مچاله کردند امام(ره) در وصیتنامهشان و چندین جا میگوید که اگر کسی فقط به ملت افغانستان نگاه کند قدرت خدا و قدرت مردم را میبیند میتواند ببیند که انسان چقدر قدرت دارد یعنی ملت افغانستان نمایش یک اعجاز بود نسل قبل از شما. منتهی ضعف فرهنگی و اخلاق اسلامی کاری میکند در ایران هم ما این مشکل را داشتیم در افغانستان هم داریم در کشورهای عربی هم داریم و همه جا متأسفانه داریم که بزرگترین مشکل ماست. اینهایی که بزرگترین غولهای قدرت را شکستند بعد خودشان به دست خودشان درهم شکستند! یعنی وقتی که مجاهدین وارد کابل شدند چه کسی باور میکرد که اینها دوباره از کابل خواهند رفت و همان مقدار کشتهای که به دست کمونیستها دادند خودشان از هم خواهند کشت و دوباره کشور را آماده میکنند و تحویل انگلیسیها و آمریکاییها میدهند. چه کسی باور میکرد؟ همهشان هم سوابق جهادی داشتند. آن ربانی و آن که در حزب اسلامی بود حکمتیار و گروههای دیگر شیعه و سنی، حتی شما دیدید دوتا گروه شیعه وحدت اسلامی و اتحاد اسلامی با هم میجنگیدند. اسمهایشان جالب است وحدت اسلامی؛ اتحاد اسلامی! دوتا گروه سنی با هم جنگیدند. باز گروه وهابی درست کردند سنّیها را تکفیر کنی سنیها شیعه را تکفیر کنند و باز وهابیها بیایند بگویند سنّیها کلاً کافرند! بعد اطلبان را بیاورند مسلط کنند بعد حالا داعش آمده دارد طالبان را تکفیر میکند! این خیلی جالب است داعش دارد میگوید القاعده و طالبان کافر مشرک هستند باز آنها اینها را قبول ندارند. دعوای هزاره و تاجیک و پشتون در کشور شما. در کشورما یک جور دیگر، در جاهای دیگر هم یک جور دیگر. شما زبانتان با هم فرق میکند قومیتتان با هم فرق میکند.
در این قضیه من یک سندی را برای شما عرض کنم که جزو اسناد وزارت خارجه انگلیس بود بعد هم دیگران، اینها همان اولی که افغانستان آمدند همان زمانی که داشتند منابع زیر زمینی افغانستان را شناسایی میکردند که کجا چی دارد کجا چی دارد که بعضیهایش را هنوز هم شماها نمیدانید ولی آنها میدانند که چه منابع عظیمی در افغانستان هست حالا غیر از گاز و... که اصلاً نه استخراج شده و نه فعال شده به نفع ملت افغانستان که هر کدام از اینها میتواند افغانستان را به یکی از ثروتمندترین کشورها و ملتهای جهان تبدیل کند و شما خبر ندارید ما هم در ایران همینطور. انگلیسیها، فرانسویها، روسها، آمریکاییها، آلمانها از زمان رضاخان و اواخر قاجار و اوایل پهلوی و زمان پهلوی یک عالمه منابع زیر زمینی در ایران را نقشههایش را داشتند که خود ایرانیها نمیدانستند آن وقت جالب این است همانطور که مطالعه میکنند کجا زیر زمین چی دارید همزمان مطالعه میکنند که روی زمین چی داری؟ یعنی در جامعه چی داری؟! یکی از چیزهایی که در این اسناد است من فقط یک نمونه از آن را برایتان بخوانم بفهمید خطر چقدر جدی است اینها 150 سال پیش این مطالعات را در افغانستان کردند الآن چه خبر است؟
یک اصل کلی دارند چگونه از انرژی افغانستان علیه افغانستان استفاده کنیم؟ چگونه ایران را به دست خودشان زمین بزنیم؟ چگونه مسلمین را به دست خودشان کنترل کنیم؟ دارد گروههای قومی را سفیر انگلیس در افغانستان. خب افغانستان سه تا جنگ شد که افغانستان با انگلیسیها جنگیدند در بعضیها پیروز شدند. صدها نفر از اشغالگران را زدند و خیلی جالب است یکی از اسنادی که توصیه میکنم خیلی دقیق بروید ببینید یعنی نسل شما در جریان باشد انگلستان و روسها سر ایران و سر افغانستان مدام با هم بخاطر منافعشان دعوا داشتند هر وقت انگلیس میدید که قندهار و هرات و در کابل در جهت منافع انگلیس نیستند فشار میآورد از طریق قاجار در ایران، که افغانستان برای شما بودند! از این طریق. هر وقت در دربار ایران یک مقاومتی در برابر انگلستان صورت میگرفت میآمدند آنجا از طریق حاکم کابل یا قندهار که سکه ایرانی میزدند خب شاه ایران بود با آنها علیه اینها درگیر میشدند. یا مثلاً در هندوستان اعلام جهاد علیه انگلیسیها شده است تیپوسلطان که حتماً میشناسید در آنجا مجاهد بزرگی بود و شیعه هم بود و ضربات سنگینی هم به انگلیسیها زد کمک میخواهد از عثمانی و از قاجار ایران فتحعلی شاه که شما مسلمان ایران هستید به ما کمک کنید. انگلستان میآید در آن لحظه که یک حاکمی در قندهار یا هرات است و دارد با تیپو سلطان همکاری میکند آنجا میآید به ایران به شاه قاجار میگوید که آقا این کابل و قندهار و هرات که جزو ایران بوده، برو بگیر. در حالی که چهار سال قبلش خودش به آنها گفته شما مستقل هستید چه ربطی به ایران دارد؟ قیام کنید ما پول و اسلحه به شما میدهیم اصلاً به آنها کارشناس داده که علیه ارتش قاجار بجنگند در لحظهای که حاکم افغانی دارد با تیپوسلطان همکاری میکند علیه انگلیسها و سیکهایی که با انگلیسیها دارند همکاری میکنند یک مرتبه اینجا از پشت ضربه میخورد باز لحظهای که قاجار با انگلیسیها درگیر شده و ایران اعلام میکند که هرات جزو ایران است در تمام مذاکرات هم از هرات تا قندهار اینها جزو خاک ایران حساب میشده چطوری شده که دارد این کارها میشود چون حاکم هند امپراطوری انگلیس در هند دارد از طریق حاکم هرات و قندهار در آن تاریخ عوضشان کرده و افراد دیگری را آورده و مسلط شده، روی اینها فشار میآورد. تا این میخواهد برود به هرات و آنجا را آزاد کند انگلستان به قاجار اعلام جنگ میکند حمله میکند و جزیره خارک را از جنوب میگیرد و میگوید دست از محاصره هرات برداریدو کاری به هرات نباید داشته باشید. یعنی اصلاً مسئله آنها نه هرات است نه قندهار است نه خراسان است نه مشهد است نه هیچی! مسئله این است که به دست این، او را تضعیف کند و به دست او این را تضعیف کند. با این شیوه 150 سال 200 سال است که دارند بر ما و شما حکومت میکنند همین الآن هم همین شیوه ادامه دارد. شما میبینید که همین سالها هزینه سنگینی را ایران برای مهاجرین افغان پرداخت و باید هم میپرداخت ولی خب یک عده زیادی مخالف بودند همانهایی که الآن میگویند نه غزه نه لبنان، نه بوسنی نه افغان جانم فدای ایران، و دروغ هم میگویند چون هیچ وقت اینها جانشان را فدای ایران نکردند و هیچ وقت در جنگ نبودند در حالی که ما نزدیک دو یا سه هزار شهید افغانستانی در جنگ با صدام داریم – نمیدانم این آمار را خودتان دارید یا نه؟ - سه هزار شهید افغانستانی که اغلب شیعه بودند ولی سنی هم بین آنها بود حتی شهید مجاهد سنی و افغانستانی ما داریم که در جبهههای صدام آمده از انقلاب اسلامی دفاع کرده است. میگوید بحث ما ایران و افغانستان نیست ما همه یکی هستیم و بحث اسلام است. ما در جنگ با صدام شهید فرانسوی داریم، شهید آمریکایی داریم، شهید ژاپنی داریم، حالا آنها تک و توک هستند ولی دو – سه هزار شهید افغانستانی داریم و چقدر بچههای ما در افغانستان شهید شدند زمان جنگ روسها با کمونیستها. ولی با دعوای شیعه و سنی، شیعه و شیعه، سنی و سنی، سنی و وهابی، هزاره و تاجیک، تاجیک و پشتو، این سیاست 150 سال است که ادامه دارد. آن موقع دارد بررسی میکند خواهش میکنم به آن توجه کنید دارد اقوام افغانستان را بررسی میکند هر کدام را دارد اسم میبرد میگوید نقاطی که میشود از طریق خودشان، خودشان را کنترل کرد آن نقاط را میگویند. مثلاً میگویند پشتونها عمدهترین گروه قومی در افغانستان در بخش شرق و جنوب، چه کسی دارد این را میگوید؟ پرسیکاکس که نماینده انگلستان است با نماینده فرانسه که کل خاورمیانه را اینها با هم بعد از جنگ دوم بینالمللی مرزبندی و تقسیمبندی کردند گفتند از اینجا ایران، اینجا اردو، اینجا قطر، اینجا امارات. این کشورها امارت و عربستان سعودی و اردن که اصلاً وجود نداشتند حجاز بوده، شام بوده، عراق بوده، ایران بوده، این همه کشور، 40- 50 تا کشور کجا بوده؟ مرزهایی که بین ایران و افغانستان و ایران و عراق و ایران و کجا، همه این مرزها را انگلستان تعیین کردند همین که این مرزها را تعیین کرده این مطلب را نوشته، جزو تئورسینهای وزارت مستعمرات وزارت خارجه انگلیس است. سرپرسیکاکس؛ میگوید پشتونها ترکیبی از نژاد ایرانی و ترکی هستند بنابراین این خودش یک جای کار دارد که اصلاً شما ریشههایتان ایرانی است حتی پشتونها نه فقط تاجیکها. یا ترک و ایران هستید. بعد میگوید ما 12 میلیون پشتون داریم البته آن موقع، حالا که حتماً بیشتر شده، 6 میلیون، یک خط مصنوعی سواحل راست رود سند است میگوید خود پشتوها دو طرف رود سند هستند خود همین میگوید روی این باید به عنوان زخم کار کنیم- دقت کنید – به عنوان یک زخم! که اگر یک وقتی این طرف رودخانه سند پشتوها علیه ما درگیر شدند پشتوهای این طرف رودخانه را به جانشان بیندازیم! بعد بحث این دعوا که اصلاً ریشههای شما ایرانی هستید یا ترکی هستید؟ افغانی هستید از کجا آمدید؟ دوم؛ میگوید در بعضی از اساطیر پشتو ما بررسی کردیم راجع به ریشه نژادیشان یک جا دیدیم گفتند ما جزو اولاد بنیاسرائیل هستیم! که میخواهند بگویند ما جزو حضرت موسی(ع) و سابقه دین هستیم. سرپرسیکاکس علامت میزند که خب میشود یک نقطه وصلی بین اینها روی آن کار کرد. اصلاً به ذهن چه کسی این حرفها میرسد؟ 150 سال پیش این حرفها زده میشود. بعد میآید جلو و پیش پشتوها میگوید مسئله دیگر این جرگه هست که مجمع سران قبائل است. اینها باید قوانین قبایلی اجرا کنند. خودشان را یک خانواده بزرگ میدانند و با جهان غیر پشتون کلاً بیگانه هستند. همیشه بین پشتون و غیر پشتون یک مرزی دارند این هم یک نکته که باید روی آن کار کرد که اگر دیدیم بین پشتو و غیر پشتو سر منافع ما اختلاف افتاد چگونه به دست آنها اینها را بزنیم و به دست اینها آنها را بزنیم؟ همیشه شما را به دست خودتان زدند ما را هم به دست خودمان زدند. الآن هم شما را به دست خودتان میزنند. چرا افغانستان سرزمین سلحشوری و غیرت، سرزمین مجاهدان بزرگ، که امام در وصیتنامهشان میگویند این ملّت افغانستان یک معجزه بزرگ الهی جلوی چشم ملتهاست. ببینید. شما دستتان که خالیتر از مجاهدان افغانستانی که نیست میگویید آقا اسلحه نداریم! اینها نان هم برای خوردن نداشتند. اینها پیروز شدند. امام میگوید دیگر کسی بعد از جهاد افغانستان حق ندارد بگوید ما نمیتوانیم چون اینها توانستند ولی الآن چرا 200 سال است که مدام افغانستان تحت اشغال است؟ چرا این سؤال را از خودمان نکنیم؟ اول انگلیسها، بعد روسها، باز کمونیستها، باز تزارها، باز آمریکاییها، باز انگلیسها. به هر بهانهای همیشه آنجا یا باید رسماً بالای سر ملت افغانستان باشند یا غیر رسمی مدام در پادگانها، 7- 8تا پادگان و دور و بر مواظب باشند بگویند ما که با مشکلات شما کاری نداریم ما فقط شما را مدیریت میکنیم. یک سؤال بزرگ – یک ریشهاش این است- ببینید در 100 سال پیش میآید ما غیر از این که در سران مجمع قبایل و جرگه که یک تهدید است برای ما یک فرصت است چون همه قبایل با هم رقابت و اختلاف دارند. سران هر قبیله دارد. مجمع سران قبایلشان. بعد فرهنگ قبایل پشتون سنتی است و مبتنی بر عرف و عادت و اینها با غیر پشتون بیگانهاند! از این استفاده کنیم. بعد جالب است میگوید خود جامعه پشتوم سهتا سیستم بزرگ قبیلهای دارند این هم یک شکاف دیگر بین دورانی و کولانی که آنها جنوب هستند و تا قرن 18 اصلاً به رسمیت شناخته نشدند با اینها که به سمت هرات آمدند پراکنده شدند با آنهایی که بین کابل و قندهار هستند و اکثراً کوچنشین هستند و کولانیها که مرز پاکستان و افغانستان هستند.
نکته بعدی میگوید بین اینهایی که در پاکستان و اینهایی که در افغانستان هستند ما اینجا از مفهوم نیشناستیک میتوانیم استفاده کنیم برای شکاف بین این قبیله پشتون که در منطقه مرزی است. یعنی عوض این که بنشیند فکر کند که چطوری میشود صلح و دوستی و اتحاد ایجاد کند مدام شعار صلح و دوستی و جامعه مدنی میدهند اما تمام نقشههایی که چگونه صدتا جنگ بالقوه بچینیم. شما میدانید همه این مرزبندیهایی که کشیدند نطفه جنگ در آن است. مثلاً مرز ایران و عراق را، اروندرود و آن سه تا جزیره را بحرین، را یک چیزی درست کردند که همیشه بشود یک دعوای عرب و عجم از توی آن درآورد. بین ایران و پاکستان را این مرزها را انگلیسها کشیدند. این بلوچستان و پاکستان که با ایران یکی بود. بین افغانستان و پاکستان مرزهایی که کشیدند. و همینطور. نمونه دیگری اولیور روآ، میگوید دوتا کنفدراسیون قبیلهای پشتون در افغانستان هستند که مدام با هم رقیب هستند ما در هر دو کنفدراسیون پشتون جدا جدا آدم داریم! که اینها به بقیه میگویند ما پشتون هستیم اما بین خودشان میگویند من پشتون نیستم! این میگوید از قبیله الف است و آن هم میگوید قبیله ب هستم. ما دیگر پشتون نیستیم. ما تا اینجا پشتون را میخواستیم از اینجا دیگر به پشتون کاری نداریم اینجا باید لازم باشد خودشان به جان هم بیفتند. میگوید از زمانی در قرن 18 استقلال ظاهری افغانستان شد تا الآن اینها با هم رقیب هستند. دورانیها از نیمه قرن 18 تا اواخر قرن 20 یک سلسله قدرت و حکومت داشتند ریشه ارتباط اینها در حزب دموکراتیک خلق افغانستان است، ارتباطشان با احزاب پیشاور، بعد که انقلاب کمونیستی میشود رگههای ارتباط مسکو با اینها. شما ببینید از قبیله سنتی که حتی میگوید دختر او حق درس خواندن ندارد، حق دیده شدن ندارد حتی باحجاب، تا کمونیست همه اینها را از یک رگه و یک قبیله شناسایی میکند دستهبندی روی آن ایجاد میکنند که ببینند چه کار کنند؟ میآید سراغ تاجیکها. یک) میگوید اینها ایرانی الاصل هستند دوتا گروهند آنهایی که شمال شرق افغانستان هستند شیعه هستند اینهایی که طرف بامیان هستند عمدتاً سنی هستند این شکاف بین تاجیک شیعه و تاجیک سنی است. این را باید یک نطفه آماده داشته باشیم یک وقت نکند که کل تاجیکها با هم علیه انگلیسیها متحد شوند با همه افغانستان علیه ما و غرب متحد شوند! دوم) میگوید که اینها از شمال کابل تا بداخشان پخش هستند و هیچ حد و مرز شناخته شده فرهنگی، سیاسی، اقتصادی بین خودشان و دیگران ندارند تاجیکها بازتر و لارجتر هستند و نسبت به سایر قبایل خیلی تعصب تاجیکی ندارند. این یک فرصت و یک تهدید است. برهانالدین ربانی از آن حبیبالله بچه سقا از افغانستان و آن جریان که بود تا احمد شاه مسعود اینها چه تأثیراتی در افغانستان زمان کمونیستها و پس از کمونیستها دارشتند. آن وقت شما میدانید که ارتباط با اینها حتی قبل از انقلاب بود، حتی آنهایی که با او ارتباط داشتند. امام(ره) در زمان انقلاب در نجف، متنی از امام که بین بچههای انقلابی بود. من زمان انقلاب 14 ساله بودم ولی این را کاملاً یادم هست. امام(ره) 10- 15تا توصیه داشت هم راجع به عبادات و هم راجع به ورزش و هم مطالعه. مثلاً کوهنوردی، نماز، نماز مستحبی و خدمت به فقرا، این کتابها را بخوانید، قرآن و نهجالبلاغه، بعد یکی از دوستان میگفت قبل از انقلاب که احمد شاه مسعود قاعدتاً یک نوجوانی بوده میگفت این لیست امام دستش بود و بر اساس این خودش و گروهی که با او کار میکردند کار میکرد. یا مثلاً فرض کنید دکتر شریعتی در ایران، همان زمانی که در ایران تأثیرگذار بود در افغانستان هم تأثیرگذار بود. اصلاً جنبش دانشجویی ایران و افغانستان یکی بودند. تاریخ تأسیس دانشگاههای غربی انگلیسی در ایران و افغانستان همزمان بوده است. سیاستهایی که غرب در ایران ایجاد کرد، مثلاً در ایران درست همان زمانی که شروع به حذف روحانیت و آخوند میکنند، اصلاً آخوند و حوزه و روضه امام حسین(ع) ممنوع میشود همان زمان در ترکیه و افغانستان همین سیاست همزمان دارد اجرا میشود. کشف حجاب – جالب است – اول در ترکیه است و در افغانستان قبل از ایران است. یعنی انگلستان در این سهتا خط دارد همزمان در این سهتا کشور عمل میکند و علت آن هم این است که کمونیست سهتا کشور آمده میخواهد یک خط دفاعی غرب در برابر شوروی بکشد که هم این خط مقدم و منافعش را حفظ کند و هم... دقیقاً رضاشاه پهلوی به ترکیه میرود حالا عقلش هم نمیرسد آن پیشرفتهایی که آن موقع در ترکیه دیده کار عثمانیها بوده، چون ترکیه نوکر انگلیس که تازه آمده بوده، آن ساختمان، آن معماری و آن دانشگاهها پیشرفت دارد اینقدر هم این رضاشاه پهلوی و شاه ایران شعور نداشته که تو رفتی آنجا عاشق پیشرفت عثمانی شدی! عثمانیها با غرب میجنگیدند! تو آنجا چه دیده بودی؟ فقط دیده بود مسئله مشروب فروشی و پوشش آزاد شده است! بعد جالب است گفت که شاه افغانستان با خانمش تهران آمده بیحجاب بوده افغانستان دارد از ما سریعتر پیشرفت میکند! این علامت پیشرفت بوده! زود بجنبیم که از افغانستان عقب افتادیم! خب این نه خط افغانستان بوده، نه خط ایران بوده، نه خط ترکیه بوده، خط مردم نبوده، تلاش برای تغییر زبان و خط در افغانستان و ایران، همزمان با ترکیه شروع شد در ترکیه موفق شدند چون عثمانی 500- 600 سال پدر اینها را درآورده بود رفته بود تا مرزهای اطریش. همین الآن پادگانهای عثمانی روی ارتفاعات مُشرف به وین هنوز هست. یعنی اینها اطریش را گرفته بودند یک خیز دیگر میرفتند آلمان را میگرفتند کل اروپا دست عثمانی بود! ششصد سال! مثلاً یونان 350 سال حکومت عثمانی داشته! کل اروپا. آنجا ضربه را سنگین زدند و خط اینها را تغییر دادند و اینها دیگر ارتباطی با گذشتهشان ندارند. جوان ترکیه الآن دیگر تاریخی ندارد چون نه خط عثمانی، نه خط فارسی و عربی ندارد. در حالی که زمان عثمانی شما تا بالکان، در بوسنی و صربستان شاعر فارسی زبان داشتید. الان دانشگاه سارایبو گفت ما در بالکان 46 دیوان شعر فارسی از اهالی خود ما دارند. اینها اروپاییانی هستند که دیوان شعر فارسی میگفتند زبان دیوانسالاری دربار عثمانی هم زبان فارسی بود امپراطوری تیموریان در هند هم – بهتر از ما میدانید – باز فارسیها و ایرانیان اهل سنّت بودند. همین الآن هرچه توریست به هند میبرند ساختمانهایی که نشان میدهند از تاج محل تا آن معماریهای قرمز در خود دهلی هست همه را میبرند روی آنها همه با خط فارسی نوشته شده است. یک تمدّن عظیمی بوده است. چطوری اینها را درهم شکستند؟ هند را چطوری گرفتند؟ سیصدسال آن را غارت کردند. چرا صد هزار سرباز انگلیسی توانسته یک میلیون سرباز هندی را در خدمت بگیرد؟ بعد با هندیها به آفریقای جنوبی رفتند. با هندیها به ایران حمله کردند! خودشان صد هزار هستند یک تا میلیون سرباز هندی، سیک و هندو و بعد هم مسلمان، سرباز گرفتند! الآن برادران و خواهران در افغانستان همین کار ادامه دارد به دست خودتان دارند شماها را مدیریت میکنند. چرا؟ 1) اختلافات داخلی را ما نمیتوانیم درست مدیریت کنیم. ما اختلافات قومی و مذهبی را در داخل افغانستان و در داخل ایران، داخل کشورهای عربی را مدیریت نکردیم در حالی که اروپا چند صد سال همدیگر را سلّاخی کردند ولی الآن اتحادیه اروپا دارند! پول واحد (یورو) ارتش واحد، ناتو، قانون اساسی واحد، پارلمان اروپا، با این که شما اگر بخواهید خونترین قاره در جهان را بدانید قاره اروپاست! هیچ قاره ای وحشیتر از اروپا نیست این را بدانید. در هیچ قارهای به اندازه قاره اروپا انسان کشته نشده است. اینها فقط در همین دوران مدرن و مدرنیته در دوتا جنگ بینالملل خودشان با خودشان صد میلیون از همدیگر کشتند کدام قاره این همه کشتار شده؟ چنگیز و نرون و... چه وقت اینها کارها را کردند؟ فقط با یک شاسی سیصدهزار تا نیم میلیون آدم را در هیروشیما زدند خاکستر کردند باز اینها پلیس بمب اتماند، رئیس دزدها شده رئیس پلیس! بزرگترین جنایتها را در دنیا کردند باز رئیس حقوق بشر اینها هستند! گوانتانامو و ابوغریب و آن زندان افغانستان (بگران) اینها را راه میاندازند شکنجههای قرون وسطایی، تجاوز، تجاوز جنسی به مرد و زن، حیوانات را به جان آدمها انداختند، تحقیر و جنایت، باز اینها طرفدار حقوق بشر هستند زن را به اسم آزادی به کالای سکس تبدیل کردند. تو وقتی ارزش داری که خوشگل باشی و خودت را برای من خوشگل کنی، یعنی دقیقاً منطق مردسالاری! یعنی دقیقاً به اسم فمینیزم مردسالاری حاکم شده است یعنی زن چه زمانی ارزشمند است؟ وقتی که برای مرد جذابیت داشته باشد. مسئله خانواده و پوشش برای چه میگویند؟ برای این که میگویند زن و مرد اگر عریان به عرصه عمومی بیایند جنسیتشان بر انسانیتشان مقدم باشد. یعنی به جای این که ما به همدیگر به عنوان انسان نگاه کنیم و بگوییم برادر و خواهر، به عنوان مذکّر و مؤنث، نر و ماده همدیگر را میبینیم. هرچه انسان برهنهتر باشد جنسیت او مسلط بر انسانیت میشود. ولی وقتی پوشیده باشی شما نه زنی، نه مردی، انسانی. انسانیت تو مقدم بر جنسیت تو میشود. خب اینها به اسم دفاع از حقوق زن، خانواده را نابود کردند. به اسم دفاع از حقوق کودک، در رأس حقوق کودک، حق مشروع به دنیا آمدن است، حق داشتن پدر و مادر است، حق داشتن خانواده است. حق سقط نشدن است، سقط جنین یعنی ترور یک انسان که نتواند از خودش دفاع کند. بله، مگر سقط جنینی که به لحاظ بهداشتی جان مادر در خطر باشد و الا سقط جنین همینطوری... خب این رسانههای دشمن این کار را کرد. ما البته یک مشکل داشتیم هنوز هم داریم و آن "تعصّب" است و این در افغانستان بیشتر است و این خیلی بد است. دشمن دارد از این تعصبات استفاده میکند. من یک چیزی به شما بگویم تجربه تاریخیام هست استدلال هم خواستید برایتان میکنم در جوامعی که تعصب و جاهلیت، زیاد است سکولاریزم و کفر سریعتر رشد میکند. این را قبول دارید؟ چون افراط، تفریط میآورد. یک چیزی به شما بگویم رهبران لیبرالیزم و کمونیزم در ایران، اغلب بچههای خانوادههایی بودند که به شدّت بسته مذهبی و حتی روحانی، در یک محیط بسته، تحت فشار که از حقوق اولیهاش و اساسیاش هم محروم بوده و هم بیاطلاع بوده است فکر کرده سنّتهای قبیلهای اسلام است! بعد میگویند تو نمیتوانی از شرّ این ظلم و تحقیر رها شوی بخصوص زن و دختر، مگر این که از شرّ سنت و اسلامت رها شوی! تفسیر دیگری از اسلام وجود ندارد الا تفسیر لیبرال! بله یک اسلام لیبرالی داریم که واجب و حرام ندارد، تقوا و جهاد با نفس ندارد، آخرت خیلی مهم نیست، خدا مهم نیست، همین دنیا را خوش باش، ظواهر مذهبی را داشته باش مثل کلیسای سکولار! شما هم به این معنا مذهبی باش. ما چرا باید بین تعصب و جهل مذهبی و قبیلهای با الحاد و شکاکیت یکی از این دوتا را انتخاب کنیم؟ نه راه سوم داریم. مسلمان معاصر باش. مسلمان معاصر باش شرایطت را بفهم. به تمام این ابزار و آگاهیها مسلط و مجهز شو. زن و مرد در همه عرصههای اجتماعی حاضر باشند منتها با رعایت شئونات. قرآن میفرماید خداوند به زنان و مردان مؤمن ولایت داده است که چه کار کنند؟ حق داده، بلکه وظیفه تعریف کرده است که در عرصه و مسائل اجتماعی مثل علم، سیاست، اقتصاد در کنار خانواده باشد نه علیه خانواده، حضور داشته باشد و امر به معروف و نهی از منکر کند. امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه؟ یعنی رسانه. شما مگر بدون رسانه میتوانید امر به معروف کنید؟ بله میتوانید در محله خودتان بروید بگویید که مثلاً در محله ما زور نگو! امروز، مهمترین ابزار امر به معروف و نهی از منکر در طول تاریخ، در اختیار شماهاست. ساختن فرهنگ جامعه، تلاش برای اجرای عدالت و قسط. تلاش برای رشد فرهنگی و تربیتی. مبارزه با جهل و خرافات. مبارزه با استبداد و عقبماندگی. مبارزه با غربزدگی و شرقزدگی. این ملّت افغانستان، که یک بار خواندم این "بابر" که از افغانستان رفت و از ارتفاعات هندوکش گذشت و وارد هند شد خاطراتش را نوشته نمیدانم دیدید یا نه؟ یک جوری تعریف میکند که انگار از یک جامعه متمدن وارد یک جامعه فقیر گرسنة بیچاره شده است – البته واقعاً هم اینطور بوده – تعریف که میکند میگوید اینها اصلاً بلد نیستند در هند ابزار بسازند اصلاً معماری درست بلد نیستند، بهداشت و نظافت ندارند ما باید اینها را به آنها یاد بدهیم. حالا چطوری باید تبدیل به افغانستان بشود به عنوان یکی از عقبافتادهترین کشورهای جهان؟ برای چی؟ کشوری که هیچ وقت 200 سال است استقلال ندارد همیشه خارجیها باید آنجا پادگان و پایگاه دشته باشند، همیشه باید دیگران سر افغانستان با هم دعوا کنند! او پاس بدهد به این، او پاس بدهد به آن. افغانستان بدون آقاسر. افغانستانی که خود نخبگان او بالای سرش باشند. ببینید اینها تا جزئیاتی را میگویند، میگویند تاجیک هم میشود شیعه و سنی را به جان هم انداخت. میگوید 4 نوع شبکه در افغانستان وجود دارد. من اینها را مخصوصاً برای شما عرض میکنم چون شما باید افکار عمومی را باید آگاهی کنید. میگوید ما 4 شبکه در افغانستان داریم حتی بین خود تاجیکها. شبکه اسلامگرایان، شبکه روحانیانی که در مدارس سنّتی بودند، شبکههای قبیلهای و شبکههای صوفی. ما این چهارتا را علیه همدیگر باید سازماندهی کنیم. ما نمیتوانیم بگوییم ما در تاجیکها آدم داشته باشیم، در هزاره آدم داشته باشیم. ما باید در تک تک اینها در هر واحدی آدم داشته باشیم.
اسنادی دارد میگوید در آنِ واحد، هر انگلیسی به عنوان مولوی هندی با لباس هندی اسلامی در آن قبیله است گفته من مولوی هندیام زبانها را خوب یاد میگرفتند موهایشان را هم رنگ میکردند آن یکی دیگر به عنوان تأمین بهداشت در قبیله دیگر بوده، هر دو هم دارند از یک جا تصمیم میگیرند و آنها تصمیم میگیرند که این دوتا با هم چه زمانی درگیر باشند چه زمانی نباشند؟ چه زمانی به هم کمک کنند. میآید سراغ هزارهها – جالب است – میگوید هزاره کلمه فارسی به معنای آواره است ما باید تلاش کنیم اینها همیشه آواره بمانند! بینشان از محافظه کار افراطی تا میانهرو و رادیکال اسلامی و احزاب مائوئیست وجود دارد ما باید هزارهها را چگونه مدیریت کنیم قدرت جنگآوریشان بالاست و انسجامشان برای درگیری... نقاط مثبتی که در هزارهها هست تعریف میکند که چطوری باید اینها را مدیریت کند. میآید سراغ ازبکها که اینها از کجا هستند و بعد تقسیمبندیشان میکند. 7 تا محور برای اختلاف داخلی بین ازبکها ذکر میکند! اینها را شما باید در افغانستان توی دانشگاهها و توی رسانهها روی اینها بحث کنید. میگوید ازبکها بعضیها میگویند اینها ریشههای قدیمی ترک دارند تغییر گویش دادند اینها ریشههای از تاخاریان ایرانیزبان بوده با ترکها مخلوط شدند و میگوید هر چهارتا جریان و هر چهارتا قومیت افغانستان ریشههای ایرانی دارند منتها ما باید بتوانیم بین اینها تفکیک کنیم. بعد میگوید بین ازبکهایی که لهجه ازبکی دارند و لهجه ترکمنی، بین شیعه و سنیشان که شیعه اقلیت است، بعد میگوید غیر از اینها روی قایل ایماق، قرقیزی، قزاق، بلوچ، قزلباش، نورستانی، سیک، مغول و... که در افغانستان هستند همه اینها را با ذکر تعداد مردمش و این که قبایلشان دقیقاً کجاها هستند؟ کشاورزی میکنند یا این که دامداری میکنند؟ آخوند دارند یا ندارند؟ چقدر آخوندهایشان در آنها نفوذ دارند بعد که وهابیت پیدا شده آنجا بررسی میکند و میگوید ما از وهابیت در افغانستان چه استفادههایی میتوانیم بکنیم؟ وهابیت بعد از انقلاب ما شروع به ترویج آن کردند. بنسلمان چند هفته پیش این را گفت – نمیدانم شنیدید یا نه – گفت ما اصلاً وهابی نبودیم. - راست هم میگوید - گفت ما آل سعودیم مشغول بخور و عیاشی و جنایت، خیانت ... بزرگترین قمارخانهها و فاحشهخانههای دنیا اینها هستند. در لاسوگاس در لسآنجلس، همه جا اینها سهمیههای بالای فسق و فجور دارند. گفت وقتی در ایران انقلاب اسلامی شد خطر انقلاب اول در عراق و پاکستان پیدا شد بعد خطر در عربستان بود که سنّیهای عربستان بگویند ما از ایران عقب نمانیم و در مصر، و اگر این سه – چهارتا کشور انقلاب میشد کل جهان اسلام انقلاب بود. راهحلهایی که سنجیدیم یکی این بود که جنگ ایران و عراق را صدام شروع کند که عراق انقلاب نشود بلکه خود اینها به جان هم بیفتند! دوتا کشور با اکثریت مسلمان و اکثریت شیعه. چون ایران و عراق یک ملت بودند همیشه نجف و کربلا، مثل ایران و افغانستان که فامیلها دو طرف مرز هستند آنجا هم همینطور است. بعد گفت در پاکستان و افغانستان و شبه جزیره هند نمیتوانیم جنگ بین ایران و اینها ایجاد کنیم چون چنین زمینهای نیست آنجا صدام دارد اینجا ندارد! ولی اینجا باید وهابیت ترویج بشود. خب در اسلام سنّی شبه قاره هند و افغانستان و پاکستان غالباً صوفی بودند. صوفی و تصوف حبّ اهل بیت است. اصلاً این وهابیها میگویند تصوّف همان تشیّع است زیر پوشش تسنن! حرفشان این است. چرا تمام صوفیان اهل سنّت از شمال آفریقا تا شبه جزیره تا شرق آسیا مالزی و اندونزی تا بالکان، همه اینها طریقتهای صوفی هستند. و همه طریقتهای صوفی شیعه و سنی همه به امیرالمؤمنین(ع) میرسند یعنی سرسلسله تمام طریقتهای صوفی سنی و شیعه علیبنابیطالب(ع) است و همه جا حبّ اهل بیت(ع) دارند. اصلاً این زیارت و توسّل و شفاعت که برای شیعه نبوده، همه اینها داشتند. میگوید ما در پاکستان و افغانستان و هند وهابیت را عَلَم کردید یک) به خاطر فقر اقتصادی این مناطق. دو) بخاطر این که نظام آموزش در آنها ضعیف بود و رفتیم فقط در پاکستان هزارتا مدرسه وهابی راه انداختیم. در افغانستان همینطور، جاهای مختلف شروع کردیم از اینها سربازگیری کردیم. برای چی؟ یک) برای این که جنگ شیعه و سنی و این که انقلاب اسلامی بگویند انقلاب شیعه است اسلامی نیست، ربطی به افغانستان و پاکستان و هند ندارد. در حالی که افغانستان از قبل از انقلاب، یکی از پایگاههای انقلاب بوده است. اینها را شما نمیدانید شما اصلاً به دنیا نیامده بودیم من آن موقع 13- 14 ساله بودم و اینها را در مطالعات و آثاری که داشتیم میدانم و آنهایی که در مبارزه بودند من از کودکی میشنیدم. یکی از پایگاههای تأمین سلاح برای مبارزه مسلّحانه علیه رژیم پهلوی افغانستان بود. همین سیدعلی اندرزگو که شهید شد مردی با 30- 40تا شناسنامه بود، یک طلبهای بود که اول قضیه اعدام شاه و حسنعلی منصور، تا زمان انقلاب هم مخفی بود کل سرویسهای جاسوسی آمریکا، انگلیس، اسرائیل، ساواک دنبال او بودند نتوانستند گیرش بیاورند یکی از پایگاههای اصلیاش افغانستان بوده. یکی از جاهایی که ایران مبارزین، تحت تعقیب بودند و فرار میکردند از طریق افغانستان به سوریه و لبنان و فلسطین میرفتند و آنجا آموزش میدیدند میآمدند. یعنی افغانستان همیشه یک پشت جبهه انقلاب اسلامی بود. و سنی و شیعه در افغانستان، ما گروههایی داشتیم که از قبل از انقلاب اسلامی با امام(ره) ارتباط نزدیک داشتند با وجود مشکلات اقتصادی وجهی از وجوهات شرعی از افغانستان به امام(ره) میرسید. بخشی از بازوهای اصلی انقلاب در نجف، طلاب افغانستان بودند. خب این ارتباط این دوتا. خود بنسلمان گفت ما وهابیت را با دستور و هماهنگی انگلیس و آمریکا و با هماهنگی پاکستان و امارات، ما به این نتیجه رسیدیم تنها جوری که میشود جلوی قیام اسلامی افغانستان و پاکستان و هند را علیه استعمار بگیریم که اینها قیام نکنند فقط از طریق وهابیت است. و الا در ذهن بچههیا سنی انقلابی بحث شیعه و سنی نبود بحث اسلام و غیر اسلام بود ولی ما کاری کردیم که بحث شیعه و سنی مطرح شود و بعد هر سنی نه، وهابی – سنی. راجع به مذهب همینطور که دیگر چون بحث طول میکشد از آن صرفنظر میکنم.
راجع به رسانه، یکی دو نکته عرض کنم و این لازم است که به آن توجه داشته باشیم. وقتی این رسانههایی که مدام جدید و جدیدتر شدند و پیش آمد، این تحولی که در این 10- 20 سال اتفاق افتاد به نظرم با یک قرن گذشته قابل مقایسه نیست. نمیدانم این را قبول دارید؟ و تحولاتی که این یک قرن با کل تاریخ قابل مقایسه بود یعنی از وقتی که صنعت چاپو کاغذ آمده، در ضمن این را هم به شما بگویم اینها تاریخ علم و تمدن را هم جعل کردند. آقا صنعت چاپ کی درست شده! کاغذسازی کی درست شده! دانشگاههای مدرن و... اینها همه دروغ است! این تاریخ علم و تمدن را اخر قرن 19 برای ما نوشتند و در همه جای دنیا در کل دانشگاهها تدریس کردند. بعد گفتند نیوتن زیر درخت سیب نشسته بود دید سیب افتاد گفت چرا افتاد! چرا نرفت بالا یک مرتبه جاذبه را کشف کرد! همه اینها قصه است. میدانید اینها را چه کسی کشف کرد؟ آن کسی که در افغانستان است ابوریحان بیرونی. نه نیوتن. ابوریحان اینها را کشف کرد و هیچ کس در دنیا ابوریحان و افغانستان را نمیشناسد. هزار سال پیش ابوریحان بروید ببینید راجع به گردش زمین دور خورشید و مسئله جاذبه و وزن حجمی اجسام دارد چه میگوید؟ در هزار سال پیش. هیچ کس در دنیا اینها را به عنوان قوانین کشف شده در افغانستان نمیشناسد. حالا ایران که ابوریحان و خیلی از این چهرهها در ایران فعلی، ایرانی حساب نمیشوند تا مولوی افغانستانی ترکمنستانی است، محل دفن او را ترکیه بگیرید. اصلاًدر ایران جرأت دارید بگویید که مولوی ایرانی نیست با ایران فعلی. بعد ترکیه، که یک شعر ترکی هم در بحثهایش نیست الا چند بیت است که آن هم اهل ترکیه است؟ مولوی را کسی به نام افغانستان و ترکمنستان و بلخ نمیشناسد. کسی به نام آسیای میانه نمیشناسد. در حالی که شما شنیدید پرفروشترین ترانهها و موسیقیها در آمریکا و کل غرب، متنش برای مولوی است همیشه جزو آن فهرست ترانههای ردة یکی است که هر هفته اعلام میکنند شعرهای مولوی است. الآن هم من شنیدم که دارد یک مولوی میسازد و هنرپیشهاش هم همین پسر خوشگل و خوشتیپ است. مولویاش هم چشم سبز است و انگلیسی یا آمریکایی و برای ایالات نیویورک خواهد بود! مولویمان رفت! ابوریحان هم رفت. شما قوانینی را که به نام نیوتن شناخته شده، قوانین مکانیک را که میگویند آغاز فیزیک جدید است سهتا قانون عین عباراتش هزار سال پیش در نوشتههای ابنسینا است. ابنسینا هم برای خراسان بزرگ که افغانستان و ایران همه با هم بودند. خراسانی است. تمام این قوانین به نام او نوشته شده است. کتاب بالینی گالیله آثار ابنهیثم است. ابنهیثم دانشمند و فیزیکدان و نورشناس و نابغه بزرگ است خب ایشان هم اهل بصره که جزو ایران آن موقع بوده، است. شیعی بصری است. خلافت فاطمی در مصر به او میگوید بیا اینجا مهندسی کن طوفانهای موسومی که در نیل و مدیترانه میشود اینها را بررسی کن که چگونه آبیاری کنیم که به جای تخریب، آنجا بتوانیم کشاورزی کنیم و... از عراق، از ایران بصره راه میافتد میرود آنجا شمال آفریقا و مصر و سودان، نقشهکشی برای کنترل آب. که آب مضرّ بشود آب مفید. خب الآن خود شماها اینها رانمیدانید که پدران مهندسی جدید، پزشکی جدید، معماری جدید برای همین خراسان بزرگ بودند که ما و شما هستیم. اینها را نمیدانید. اساتیدتان هم نمیدانند اساتیدتان هم که در دانشگاهها درس میخوانید اینها را نمیدانند. چون از اول یک چیزی دستشان دادند و گفتند این تاریخ علم است! یکی از چیزهایی که باید این کار را بکنید بروید تاریخ و جغرافیای افغانستان را شخم بزنید، این معادن طلا و نقره را در آنجا استخراج کنید و به دنیا نشان بدهید که این ملّت کی بوده است. یکی از چیزهایی که این غربیها میخواهند به دنیا بگویند و شما نمیتوانید ما میتوانیم! تاریخ علم و تمدّن را جعل کردند. الآن شما و ما فکر میکنیم که علم جدید از قرن 19 یا قرن 18 شروع شده، پدران همه علوم جدید هم یا انگلیسیاند یا فرانسویاند یا هلندی است یا آلمانی است یا ایتالیایی است در حالی که کل این تمدّن جدید الگوبرداری از یک تمدّن آندلس بود. اروپای جنوبی، اروپای مسلمان و اروپای علم و تمدّن، کتابخانههایی با چند میلیون جلد کتاب، آن زمان. اولین صنایع کاغذسازی در همین خراسان و بخارا و بلخ، و در همین افغانستان و پاکستان درست شده است. اینها اولین کارخانههای کاغذسازی جهان بودند. در چین یک کاغذ خیلی ابتدایی ساخته میشد و گران، این مسلمانان این منطقه برداشتند اول هفت نوع – در تاریخ بروید ببینید – 13 نوع کاغذ در کارخانههای کاغذسازی تهران بزرگ، تولید انبوه میشده، کتابخانههایی با دو – سه میلیون جلد کتاب بوده، اصل صنعت کتاب در چین بود. یعنی مواد اولیه و خامش، باز همین خراسان بزرگ تبدیل به صنعت چاپ شد. صنعت چاپ از اینجا به جنوب اروپا و شمال آفریقا رفت. از اینجا رفت وارد ایتالیا و شمال اروپا و آلمان شد ولی امروزه گوتنبرگ آلمان! قوانین نیوتن فلان! دروغ است. آثار فخر رازی را بروید ببینید. آثار ابوالبرکات بغدادی را ببینید، آثار متفکران مثل ناصرخسرو، یک غول فکری است آدمهای کوچکی نیست ناصرخسرو، یک انقلابی بزرگ است یک ادیب و شاعر بزرگ است، این جامی شاعر بزرگ که او شیعه است و این سنی. جامی با شیعه مخالف است ولی باز میبینیم که محبّ اهل بیت(ع) است.
بحث رسانه، این را عرض کردم که بگویم رسانه شب را روز، روز را شب نشان میدهد! الآن در ایران دارند تبلیغ میکنند که هرچه پول دارید دارند میبرند عراق و سوریه آنجا دارند خرج میکنند! آنجا میگویند هرچه پول و نفت دارید ایران برده برای خودش! بصره شلوغ شد. خبرش را دارید یا نه؟ چی بود؟ مردم بصره همه شیعه طرفدار ایران و همه آدمهای خوب و مسلمان. کنسولگری ایران را آتش زدند کلاً نابود کردند. مردم نبودند یک تیمهای خاصیاند که پشت آن آل سعود است، سرویسهای جاسوسی هستند اما آن کس که کف خیابان میآید رسانه او را میآورد. رسانه به او میگوید که میدانی چرا آب تو قطع است؟ چرا برق قطع است؟ چرا آب خوردن درست نداری؟ چرا مشکلات داری؟ ایرانیها دارند میبرند. دروغ! رسانه جنگ درست میکند. رسانه، برادرکشی راه میاندازد. یک سلاحی دست شماست که به نظر من از بمب اتم قویتر است. انشاءالله ما به زودی و هرچه زودتر، هرچه بیشتر پیشرفت افغانستان، صلح و امنیت در افغانستان، آزادی و آبادی و آگاهی در افغانستان را شاهد باشیم و این ملّت شریفی که این همه مصیبت و مشکلات کشیده و نزدیک 200 سال است که هنوز هم تحت اشغال است به آزادی و استقلال برسد و این استعداد درخشانی که در افغانستان است. افغانستان سرزمین استعدادهای درخشان است که اینها اصلاً محیط مناسب پیدا نکردند برای این که رشد کنند. محیط پیدا نمیکنند، اگر امکانات باشد بعد میبینید که چه خبر است. انشاءالله امیدواریم ما در دو – سه دهة آینده، ما افغانستانی آباد، آزاد، آگاه، مستقل، متدیّن، و پیشرفته شاهد آن باشیم و شما پیشگامان این افغانستان هستید. خیلی خوش آمدید. خیلی لطف فرمودید واقعاً خوشحال شدم. یک شام ساده ما داریم خدمت شما هستیم، اگر شام چربتری در هتل دارید بروید اگر نه که افتخاری برای ماست. من حتماً بازدید شما را پس میدهم به شرط این که من را دعوت کنید به افغانستان بیایم و چندتا شهر با دانشگاهیان داشته باشیم این رفت و آمدها باید زیاد باشد. من به هرکس بگویم اکثر شماها دفعه اولتان است که به ایران آمدید باور نمیکنند ما را هم شماتت میکنند که چطور شده! نمیدانم بگویم کملطفی شماهاست یا کملطفی ماست؟ خیلی خوش آمدید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی